Web Analytics Made Easy - Statcounter

پلاک کوبی خانه ها و نامگذاری کوچه ها توسط بلدیه رشت در سال ۱۲۸۸ خورشیدی صورت گرفت و بار دیگر این نامگذاری در سال ۱۳۰۷ و با کاشی های لاجوردی تجدید شد.

خبرگزاری شبستان_ رشت، مهری شیرمحمدی؛ پیاده در بافت های تاریخی شهر رشت، بافت هایی که نشانه هایی از عملکرد بلدیه ۱۰۰سال پیش را در خود به یادگار گذاشته است.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

از آجرهای قرمز سرخ رنگ، بام های سفالی و کاشی های رنگی مزین به آیات قرآن و روایات دینی که بر سر در خانه ها نصب می شد , پلاک گذاری خانه ها با کاشی های لاجورد.

 

این روزها با شدت گرفتن تخریب در بافت‌های تاریخی و تک بناهای ‌به‌جامانده در رشت قدیم، همین اندک یادگارهای گذشته هم نابود می‌شود و سردرهای زیبا و پلاک گذاری های بلدیه رشت هم به تاریخ می پیوندد.

یک روز بارانی از محله پیرسرای رشت به سمت سبزه میدان می روم، خانه «آیت الله انشایی» با درب آبی رنگش که در آسفالت های متمادی کوچه انگار فرورفته است. خانه ای که دهه محرم، مجلس روضه خوانی در آن برپا می‌شود و امسال به‌خاطر رعایت شرایط بهداشتی، درب این خانه هم بسته ماند. پایین تر خانه «گیگاسری» است، خانه ای که کتیبه زیبای سردرش را به یغما بردند و شاید هم به‌فروش رفت و شهرداری هم ۲سال پیش، بالکن چوبی رو به خیابانش را در اثر فرسودگی فرو ریخت تا از عابران رفع خطر کرده باشد! 

 

در انتهای بن بست امیر حکیمی خانه«نصرت رحمانی» است. شاعری که سال های پایانی عمرش را در رشت سپری کرد. خانه ای که ثبت میراثی آن به ماندگاری اش کمک کرد. قفل محکمی با زنجیر دو لنگه درب چوبی را بهم چفت کرده است. «پیر نشین» طرفین درب، مرا به استراحت وسوسه می کند، سکوهای طرفینی که برای استراحت عابران در معماری قدیم طراحی می شد. تنفسی کوتاه، مرا به مشاهده دقیق تر سردر زیبای این خانه دعوت می کند؛ کتیبه گچی «بسم الله الرحمن الرحیم» و دو کتیبه آبی رنگ که صفات خداوند بر آن حک شده«یا دیّان» و یا «منّان» که درست وسط دو لنگه در چوبی قرار گرفته و دعای «یاالله، یا قاضی الحاجات و یاالله» که با گچبری سفید در پس زمینه قهوه ای قرار گرفته و گل و بوته های گچی، اطراف کتیبه که تمامی سردر را تزیین کرده است.

دو لنگه کاشی آبی رنگ دیگر در گوشه های طاق نما پیداست که بر اثر عبور لوله گاز متن آن خوانا نیست و دو تاریخ ۱۳۱۳ و ۱۳۵۳ که ممکن است سال ساخت بنا باشد. از همه جالب‌تر، شماره پلاک خانه است؛ عدد ۱۰ به رنگ سفید که بر یک کاشی آبی رنگ نقش بسته است. نمونه ای از پلاک کوبی های رشت قدیم. 

 

یک سالی می شود که در پیاده روی های خود در بافت تاریخی، این نمونه پلاک گذاری ها را تصویربرداری می کنم. پلاک کوبی ها تنها مختص شماره منازل نیست و کوچه ها نیز توسط شهرداری رشت با کاشی های لاجورد مزین می شد. دو نمونه از نامگذاری این کوچه ها هنوز در محلات قدیمی باقی است. کاشی «کوچه پیشنماز زاده» در «محله سومابیجار» و کاشی «کوچه حقانی» در «محله باقرآباد»، روبروی مسجد حاج صمدخان که بر دیوار خانه ای نصب شده که برخی از قسمت های دیوار فروریخته است. 

در راسته کهنه فروشان محله ساغریسازان و مغازه هایی که اجناس قدیمی و کهنه می فروشند، تک و توک از این کاشی ها پیدا می شود. یکی از این مغازه داران خوش سلیقه، چند نمونه از این پلاک های منازل و کتیبه های سردر را در دیوار گچی مغازه اش جانمایی کرده به نحوی که انگار از همان ابتدا در آنجا نصب بوده است. 

 

اما، شماره گذاری منازل و تعیین اسامی کوچه ها، از چه تاریخی در رشت صورت گرفت؟ نویسنده کتاب «تاریخچه بلدیه رشت» در این باره می گوید: طبق اخبار مندرج در روزنامه پرورش، اداره حکومتی گیلان در شهریور ماه سال ۱۳۰۷ به بلدیه رشت دستور می دهد کوچه ها و معابر نامگذاری شوند. بر همین اساس روزنامه پرورش (س۵، ش۴۲۰، یکشنبه ۴/۶/۱۳۰۷)، در خبری با عنوان «اسامی کوچه ها» نوشته است: «حکومت گیلان به اداره بلدیه اشعار داشته که در کلیه شهرها برای کوچه ها اسم مخصوصی قائل شده اند، خوب است برای کوچه های رشت، اسمی قایل و در روی کاشی نوشته، سرکوچه نصب نمایند که برای عامه و افرادی که چندان به وضعیت محلی رشت اطلاع ندارند، تسهیل گردد.»

 

محمود نیکوییه اضافه کرد: سوم اسفند ماه همان سال روزنامه پرورش( س۵، ش ۵۱۹)، خبری درباره الزام پلاک کوبی منازل توسط بلدیه منتشر کرد؛«حکومت گیلان سواد مراسله اداره احصائیه کل مملکتی را برای اطلاع بلدیه رشت ارسال و می نویسد که مفاد آن را به موقع اجرا گذارید. نظر به اینکه هرگاه کلیه خانه ها و دکاکین و سایر ابنیه شهرها به ترتیب منظمی نمره گذاری شود، ممکن است احصاییه صحیحی از کلیه عمارات و ابنیه هر شهری تحصیل و مورد استفاده قرار داد و چون در قالب بلاد ایران به نمره گذاری اقدام شده است، لازم است دستور دهید نتیجه نمره گذاری شهرها را به ترتیب ذیل به اداره احصائیه و سجل احوال راپورت دهند. ۱- اسامی خیابان ها ۲- اسامی محلات ۳- اسامی کوچه ها در خیابان و محله با ذکر نمرات خانه های هر کوچه ۴- عده کلیه خیابان های شهر ۵- جمع کلیه محلات شهر ۶- جمع کلیه کوچه های شهر، جمع عمارات و ابنیه شهر ۸- جمع کلیه نمرات خانه ها و سایر ابنیه شهرها با تفکیک خانه ها و دکاکین، حمام ها، کاروانسراها و امثال آن از یکدیگر. »

با این حال یک رشت پژوه، معتقد است، نخستین پلاک کوبی منازل رشت ۱۹ سال زودتر از تاریخ مذکور و براساس اولین قانون بلدیه در رشت اجرا شده بود. «روبرت واهانیان تبریز» می افزاید: یکی از وظایف بلدیه، ممیزی املاک یعنی شناسایی و پلاک کوبی املاک است که بلدیه رشت ۲سال دیرتر از قانون یاد شده اجرا کرد. 

 

وی با اشاره به خبر درج شده در جریده خیرالکلام(نخستین روزنامه چاپ رشت)، می گوید: خیرالکلام در ستونی با عنوان بلدیه رشت به تاریخ ۳۰بهمن ماه ۱۲۸۸، مطلبی از دعوای اهالی رشت در مورد نمره گذاری منازل و سرشماری نفوس آورده است. 

 

واهانیان متن خبر با عنوان «بلدیه رشت» را بدین شرح بازخوانی می کند: «این اوقات بلدیه رشت در تنظیمات و ترتیبات شهر می‌خواهد اقدامات سریعه کند. نمره های خانه ها قریب باتمام و ورقه سرشماری در شرف انجام است اما حماقت بعضی از ضعفاء العقول موجب زحمت مستخدمین بلدیه شده است. سیدی را شنیدم که با مامورین بلدیه منازعه و مجادله می‌کرد که محال است من بگذارم در خانه ام را نمره بگذارید. مگر من مرده ام این چه بدعتی است شما آورده اید اسم عیال و اطفال مرا چکار دارید. من هرگز نخواهم نوشت. در کوچه دیگر عبور می کردم دیدم صاحب خانه با مامورین بلدیه در جدال است می گوید این نمره (۱۳) نخس است به در خانه من نزنید و نمره دیگر بزنید. نمره که قحط نیست. این چه لجاجتی است که شما با من دارید. مردی را دیدم که می گوید لااله الا الله این چه عداوتی بوده بلدیه با من کرد. از آن وقتی که نمره (۱۳) به درخانه من زد من روز خوش ندیده ام»

این رشت پژوه، با اشاره به آغاز به کار بلدیه رشت در سال ۱۲۸۶ به مدیریت «میرزا خلیل رفیع فیلدهی» تصریح کرد: با توجه به اقدامات قابل توجهی که در زمان خلیل رفیع در رشت صورت گرفته نظیر سنگفرش خیابان ها و ایجاد روشنایی بر سر معابر، می توان نتیجه گرفت، پیش از سال ۱۳۰۷ شماره گذاری املاک در رشت و سرشماری خانوارها، صورت گرفته است.

 

واهانیان اضافه کرد: سرشماری نفوس مذکور، اولین سرشماری نیست و معلوم می شود بلدیه در ضمن پلاک گذاری و ممیزی املاک، اقدام به سرشماری جمعیتی هم کرده است. 

 

وی، معتقد است با توجه به توسعه شهر و تغییرات در شهرسازی و همچنین افزایش جمعیت طی سال های ۱۲۸۶ تا ۱۳۰۷ ، طبیعتا بلدیه رشت می‌باید مجدد اقدام به ممیزی املاک می‌کرد.

پایان پیام/595

منبع: شبستان

کلیدواژه: سرشماری جمعیت و خانه ها پلاک گذاری نمره گذاری پلاک کوبی بلدیه رشت خانه ها خانه ای کوچه ها آبی رنگ

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت shabestan.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «شبستان» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۰۳۱۰۸۵۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!

طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته، حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.

در یازدهمین جلسه از سلسله نشست های جامعه مدنی موسسه رحمان، دکتر محمدجواد غلامرضا کاشی عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دیدگاه های خود را با عنوان «زندگی روزمره، دولت و جامعه مدنی» مطرح کرد. تغییر ماهیت جامعه مدنی، و برآمدن نیروهای جدید در فضای جامعه ایران، تغییر از نگاه هگلی به نگاه لوفوری برای تبیین جایگاه زندگی روزمره، ایجاد زبان جدید و گسترده توسط نسل های جدید به جای زبان قدیم که در انحصار دانشگاهیان بود، در سخنان کاشی از برجستگی ویژه ای برخوردار بود. پس از انتشار این سخنرانی در خبرگزاری خبرآنلاین، با توجه به حساسیت بحث، بازخوردهایی داشت.

از این رو تلاش کردیم در گفت و گو با صاحبنظران ، تحلیل ها و اطلاعات بیشتر در اختیار مخاطبان قرار بدهیم. دکتر نعمت الله فاضلی استاد بازنشسته پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با توجه به حساسیت موضوع در گفت و گویی کوتاه، با تایید و نقد سخنان دکتر کاشی، دیدگاه های خود را در این زمینه مطرح کرد. این گفت وگو از نظرتان می گذرد:

تایید و تصحیح برخی سخنان دکتر کاشی

فاضلی با تاکید بر این که با «تحلیل آقای دکتر کاشی موافق» است که «ایران امروز به یک رویکرد زندگی‌گرا رسیده» و «همچنین ایرانیان به یک آغاز جدید نیز نیاز» دارند در باره نگاه کاشی به نگاه هگلی به جامعه مدنی گفت: «تصور نمی کنم جامعه مدنی در ایران حتی به معنای هگلی اش به طور کامل مضمحل شده باشد. بلکه می توان گفت شکل های جدیدی دارد گسترش می یابد. ولی این را هم قبول دارم که نقش زندگی روزمره و کنش‌گری های روزمره و نقش عاملیت فردی، بسیار وسیع و گسترده شده است. ضمن این که قبول دارم آن رژیم‌های حقیقت مانند گفتمان های ناسیونالیستی، اسلام گرایی، یا چپ مارکسیستی یا هر شکل دیگری از کلان روایت ها به پایان راه خود رسیده اند. آن ها همچنین نمی توانند و قادر نیستند انسجام بخش به جامعه برای تحولات باشند. اما سازماندهی جمعی برای پیشرفت اجتماعی یک ضرورت تام است و نمی تواند از بین برود.»

او با تاکید بر این که «جامعه مدنی آریستوکرات که در سخنان آقای دکتر کاشی بود، شاید تعبیر مناسب و درستی برای دوره مشروطه و دوره پهلوی اول باشد، اما در دوره پساانقلاب ۵۷ پس از مدتی طبقه آریستوکرات نداشتیم» گفت: « از این رو نمی توانم بگویم جامعه مدنی آریستوکرات بود، زیرا ما با دانشگاه توده مواجه شدیم. دانشگاهی که همگانی است و قشر تحصیلکرده، محدود به طبقات اعیان و اشراف نبود. به همین دلیل تحصیلکردگان، و دانشگاهیان، روزنامه نگاران، هنرمندان، نویسندگان، خوانندگان، یک طبقه متوسط فراگیر فرهنگی را تشکیل داده بودند که هنوز هم همین است. البته دیدگاه دکتر کاشی را قبول دارم که جامعه مدنی آریستوکراتی که در دوره های مشروطه و پهلوی شکل گرفت، و حتی در اوایل انقلاب نیز تا حدودی بود، در حال حاضر دیگر برای ما معنا ندارد، و نمی تواند کارکردی در تحولات اجتماعی داشته باشد. ولی طبقه متوسط فراگیر فرهنگی، اتفاقا از طریق سبک زندگی و تجربه های زندگی روزمره اش، از طریق تجربه های بدنمند و جسمانی اش، و از طریق تجربه هایی که معطوف به امور بسیار ساده زندگی هست، دارد مقاومت می کند و به حاکمیت فشار می آورد، و نیروهای مسلط سیاسی را به چالش می کشد، که نمونه بارز آن زنان هستند.»

جمعیت، شرایط پیچیده و دلایل آن

این استاد بازنشسته دانشگاه با اشاره به این که قبول دارد «در وضعیت بسیار پیچیده قرار داریم» گفت: « این تعبیر دکتر کاشی رو تایید می کنم که وضعیت کنونی نسبت به دوره مشروطه و دیگر دوره ها بسیار پیچیده‌تر و خطرناک‌تر است. زیرا در سال های ۱۳۰۰ و قبل از آن، جمعیت ایران حدود تا ۱۲ میلیون نفر بود. این جمعیت اکنون به حدود ۹۰ میلیون نفر افزایش یافته است. بنابراین جمعیت ایران ۹ برابر شده است. بنابراین جامعه ای با این حجم جمعیتی، و حضور تکثری از گرایش های سیاسی، اخلاقی، فرهنگی، و اجتماعی، طبیعی است پیچیده و پیش بینی‌ناپذیرتر باشد. فراموش نکنیم به میزانی که جمعیت برای مثال از ۱۰ میلیون نفر به ۲۰ میلیون نفر افزایش می یابد، پیچیدگی جامعه نیز به صورت تصاعد هندسی ضریب دو نمی خورد، بلکه ضریب تا ۱۰ می خورد.»

او افزود: « با موقعیت جدید، جامعه ایران دیگر جامعه عشایری و حتی روستایی نیست. بلکه بیش از ۷۵ درصد جمعیت جامعه ایرانی در کلانشهرها و شهرها زندگی می کنند. این ساختار شهری و کلانشهری، حیات ذهنی، روانی، عاطفی، اخلاقی، وسیاسی بسیار پیچیده و متفاوتی از حیات ذهنی و اجتماعی تمام دوره های گذشته ما به وجود آورده است.»

فاضلی سپس به سطح سواد به عنوان عنصر دیگری از پیچیدگی جامعه ایران یاد کرد و گفت: «باید بگویم جامعه باسواد شده است. در دوره مشروطه تنها ۵ درصد جامعه باسواد بودند. امروزه حداقل ۸۰ درصد شهروندان جامعه ایرانی باسواد هستند؛ به عبارت دیگر جامعه خوانا و نویسا است. که این امر خود به تنهایی در جامعه ۹۰ میلیون نفری ایران، موتور بسیاری از تحولات و گرایش های بسیار پیچیده ای در جامعه شده و هست.»

ناکامی های سه تجربه بزرگ

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه به سه تجربه مهم در تاریخ معاصر ایران اشاره کرد و گفت: « سه تجربه انقلاب مشروطه، شکل گیری ملت دولت جدید و انقلاب ۱۳۵۷، ناکامی هایی داشته اند که تجارب شان بر روی هم انباشته شده اند. این تجربه ها، ذهنیت اجتماعی ایرانیان، و تصور جمعی از خود و تاریخ خودشان را بسیار بسیار پیچیده تر از هر زمانی دیگر کرده است.»

او سپس گفت: «برخوردهایی هم که حکومت از سال ۱۳۸۸ تا ۱۴۰۱ به عمل آورده، جامعه را عصبی‌تر، و پیچیده تر و خلاف آنچه از اعمال خشونت منظور بوده، ایجاد شده است. به همین دلیل من با این سخن آقای دکتر کاشی به طور کامل توافق دارم؛ جامعه ما از دوره مشروطه و دوره آغاز شکل گیری ملت دولت رضا شاه، بسیار وضعیت پیچیده تر و مسایل و بحران های آن، بسیار بسیار حادتر است.»

فاضلی در ادامه به مسایل بسیار مهم جدید مانند «بحران محیط زیست به این معنا که آب، خاک، و هوای زمینی که در آن سکونت داریم، همه دچار تنش های بزرگ» است اشاره کرد و گفت: «زندگی و بقا دچار چالش جدی شده است. می خواهم تاکید کنم بحران محیط زیست در کنار ابرچالش‌های های دیگر نیاز به یک آغاز جدید را گوشزد می کند. راهبردهای گذشته، چه آن راهبردی که دولت اختیار کرده بود و چه راهبردی که مردم یا گروه های سیاسی داشتند، برای بقا یا بهبود جامعه دیگر کفایت نمی کنند تا جایی که راهبردهای مذکور حتی پایداری نسبی و موقت نیز ایجاد نمی کنند.»

دشواری تحلیل آینده ایران به دلیل رخدادپذیری آن

فاضلی نظرش را درباره تحلیل آینده این گونه بیان می کند: «این که آینده چه رخ خواهد داد، بسیار دشوار است، با اطمینان و قطعیت نمی توان از آن سخن گفت. زیرا جامعه امروز ایران رخدادپذیر شده است. منظورم از رخدادپذیر این است که مجموعه، تنش ها و تعارضاتی که در جامعه بین حاکمیت و مردم ، و گروه های گوناگون به وجود آمده، جامعه را مستعد تنش های خیلی بزرگ و ناگهانی بر اساس رخدادهای کوچک اما حساسیت‌برانگیز کرده که می تواند از این طریق تحولاتی را رقم بزند به نحوی که زمینه اجتماعی و سیاسی را تغییر بدهد. نظری بر تحولات ۱۳۸۸ به این سو نشان می دهد رخدادهای کوچک همواره زمینه ساز تغییرات بوده اند. هم بازی حکومت در عرصه سیاسی، و هم بازی بازیگران درون جامعه در مقابل آنان قواعد پیچیده تری پیدا کردند. این است که در جامعه رخدادپذیر ما نمی توانیم با تبیین علل و عوامل سیستمی یا تبیین علل و عوامل مادی عینی موجود، تصویر آینده را نشان بدهیم.»

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه با اشاره به این که «طیفی از حکومت، تنها راهبرد مبتنی بر خشونت و ابزارهای متناسب با آن را به کار گرفته» گفت: « حال باید دید که این ابزارها تا چه اندازه قادر بوده رخدادهایی را که شکل می گیرند، مدیریت بکند. زیرا در وضعیتی که در حال حاضر قرار دارد، در ظاهر جامعه ساکت است، ولی در ناآرامی های گذشته نیز چنین بوده است.»

چرا تاکنون «آغاز» شکل نگرفته؟

فاضلی سپس نظریه ضرورت شکل گیری «آغاز نو» را مورد انتقاد قرارداد و گفت: «دیدگاهی که آقای دکتر کاشی ارائه کردند، این است که آغازی باید شکل بگیرد. منظور ایشان از شکل گیری آغاز این است که تمام آنچه حکومت در گذشته تا الآن برای مواجهه با ابرچالش ها داشته، کنار بگذارد، و طرحی نو دراندازد. پرسشی که ایشان پاسخ نمی دهد، این است که چرا تا حالا چنین آغازی شکل نگرفته است؟ چرا حاکمیت که مدت های طولانی است نسبت به وضعیت چالشی کشور آگاه شده ، طرحی نو در نینداخته است؟ پاسخ به این پرسش برعهده اندیشمندان علوم سیاسی است. ایشان در این باره پاسخی نداده اند. تنها به این اکتفا کرده اند که راه های گذشته را تجربه نکنیم و طرحی نو درانداخته شود.»

او افزود: «تصور من این است تا زمانی که میان جامعه و حکومت توازن قوا برقرار نشود، احتمالا جناحی در حکومت مایل است کماکان از ابزار زور استفاده کند. مگر این که سیر تحولات جامعه به گونه ای پیش برود، که تولید قدرت مورد نظر جناح مذکور، برای حاکمیت به صرفه نباشد. در این صورت به طرحی نو خواهد اندیشید و آغازی را دنبال خواهد کرد.»

شرایط شکل گیری آغاز؛ اشتباه کردم

این استاد بازنشسته دانشگاه در ادامه در پاسخ به این سوال که «آیا جامعه به این توانایی می رسد که تولید قدرت بیش از حد برای نظام سیاسی مقرون به صرفه نباشد، و به اتخاذ آغازی تازه ناگزیر شود؟» می گوید: «تصور می کنم به این سادگی ها، چنین آغازی شکل نخواهد گرفت. در جنبش مهسا تصور می کردم که اگر حکومت به پایداری سیاسی نسبی برسد، آغاز و طرح نو خود را مطرح می کند، ولی اشتباه کردم.».

فاضلی در ادامه افزود: «البته این ها به این شرط است که تحولات غیرمترقبه ای مثل جنگ در منطقه، فشارهای بین المللی خیلی وسیعتر از آنچه که تاکنون بوده است، یا تحولاتی در راس هرم نظام سیاسی، رخ ندهد. اگر چنین تحولاتی رخ ندهد و بخواهد تنها در یک روالی که تا کنون تجربه شده، یعنی درگیری میان حکومت و ناراضیان، معترضان، و به طور خلاصه مردم، فکر می کنم آن چیزی که تعیین کننده خواهد بود «برخورد» بعدی است که آیا بعد از آن، حکومت به این نتیجه می رسد که برای حفظ و پایداری خودش، باید تحولات بنیادینی را در گفتمان، سیاست ها، اقدامات، برنامه ها و اجراهای خودش، ایجاد بکند، یا نه؟

به غیر از مقاومت زندگی گرایی، فلج سازی بوروکراسی کشور

فاضلی با تاکید بر این که « آقای دکتر کاشی به درستی اشاره کردند در جامعه نیروهای زندگی گرا، و سیاست زندگی، حاکم شده است» سپس گفت: « ایشان همچنین زندگی گرایی و سیاست زندگی را از ایدئولوژی های اسلام گرایی، ملی گرایی، و چپ گرایی و لیبرالیسم گرایی متمایز کرده و گفته اند که این زندگی گرایی شکل جدیدی از سیاست است که در جامعه ظاهر شده است. اما پرسش این است که زندگی گرایی اگر بخواهد به صورت آلترناتیو و یا بدیلی برای سیاست حاکم باشد، هنوز از تعریفی روشن برخوردار نیست و تنها در جایگاه مقاومت می‌تواند کارهایی را به پیش ببرد. ولی در وجه ایجابی ، نمی تواند سامان سیاسی جدیدی را ایجاد کند.»

او افزود: « فراسیاست مردم، در مقابل سیاست حاکمیت، فقط زندگی گرایی نیست. مردم به عنوان نیروهایی که در بدنه بوروکراسی و سازمان های جامعه فعالیت می کنند، چون ناراضی و برخی حتی خشمگین هستند، عموما با اشکال پیچیده ای از کارشکنی ها، سستی ، بی توجهی ، عدم انجام وظایف کاری، کارشناسی، و اداری، در عمل ماشین بوروکراسی و اداری و سازمانی نظام حکمرانی را با چالش روبه رو کرده اند. این چالش بیشتر هم خواهد شد. به ویژه اگر در نظر بگیریم که نارضایتی های ناشی از شرایط اقتصادی زندگی، که تورم و مالیات ها به مردم تحمیل کرده، روز به روز مردم را بیشتر به این سمت و سو سوق می دهد که هرجایی که هستند، ماشین دولت را کندتر و کندتر بکنند.»

این استاد سابق دانشگاه، با اشاره به این که «این ها، هزینه های تولید قدرت حکومت را بسیار بسیار سنگین می کند. از این رو فقط سیاست زندگی گرایی نیست که مقاومت را ایجاد کرده است، بلکه شکل های پیچیده ای از ناهمکاری، با هدف ها و برنامه های حکومت در نظام اداری هم شکل گرفته است.» افزود: « به هر اندازه که دولت به قطبی شدن جامعه دامن بزند، یعنی نیروهای حامی و طرفدار خودش را به طور نمادین متمایز بکند، و سیاست حامی پروری اش را گسترش بدهد، در عمل هم تنش های زندگی گرایی، و هم تنش های بوروکراتیکی که مردم ایجاد می کنند، کار را برای ایجاد ثبات سیاسی توسط حاکمیت دشوار و دشوارتر می کند. از این رو می خواهم بگویم تنها در صحنه خیابان ها نیست که شاهد تنش حاکمیت با مردم هستیم. زیر پوست سازمان ها هم تنش بزرگی، شکل گرفته است.»

سناریوهای آینده

فاضلی در ادامه در ارتباط به سناریوهای آینده تاکید کرد که تصور می کند «یکی از سه سناریو، ممکن است در آینده نزدیک، یعنی در دو سه سال آینده، ورق را برگرداند.» او سه سناریو را این گونه شرح داد:

سناریوی اول: تغییر از طریق وقوع رخدادی در نیروهای سیاسی درون حاکمیت، و یا در حوزه رهبری .و ...
سناریوی دوم: ایجاد ناآرامی ها، و یک درگیری دیگر .
سنارویوی سوم: عدم توانمندی حاکمیت در تامین هزینه های حرکت های فرسایشی و کاهنده ای که میان سیاست زندگی مردم و کارشکنی های گسترده در سازمان ها وجود دارد.

طبیعی است اگر سه مورد بالا با تنش های منطقه ای، تحریم های گسترده تر، یا بحران های زیست محیطی ناگهانی شدیدتر همراه بشود و تدبیری کارگشا برای مهار آن اندیشیده نشود، سرعت تغییرات افزایش می‌یابد.»

دیگر خبرها

  • موزه آستان قدس رضوی نفائسی مرتبط با امام صادق(ع) در خود دارد /به جامانده از صادق آل محمد(ع)
  • مسجد کبود تبریز؛ معماری زیبا و تاریخی ایران
  • تصاویری تلخ از داخل کوچه‌های شهرک چوبی سوخته در گیلان | آتش از کجا شروع شد؟
  • واگذاری کارخانه سامان کاشی بروجرد به هیات حمایت از صنایع
  • نظامی گنجوی شاعر شهیر تفرشی
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری از ایران فردا | برخوردها از سال ۸۸ جامعه را پیچیده‌تر کرده | تنش‌های بزرگ در دل رخدادهای کوچک است!
  • چرایی پیش‌بینی‌ناپذیری ایران فردا / قواعد بازی حکومت و جامعه پیچیده‌تر شده
  • هوشمندسازی و مجازی‌سازی فرآیند حمل و نقل کالا در یزد
  • پخش و توزیع ۱۱۰ تن آسفالت درمنطقه۲ اراک
  • مهارت کاشی هفت‌رنگ اصفهان نشان جغرافیایی بین‌المللی دریافت کرد